-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 خرداد 1396 22:45
یادم رفته بود اینجا هم هست... منتقل کردن مطالب به اینجا دردسر دارد. وقت میگیرد، اعصاب میخواهد. یکروز کامل باید بگذاری برای تغییر اندازهی عکسها و آپلود دوباره شان. واقعا فیلترشکن یا وی پی ان داشتن انقدر سخت است؟ بیایید همانجا chamedanak.blogspot.com شاید یک روز وبسایت شد خیال همه راحت شود...
-
نکاتی چند دربارهی ایمنی. لطفا بخوانید.
دوشنبه 4 بهمن 1395 22:14
سوای ایراداتی که میشود به سیستم و علت حادثهی پلاسکو و بحثهای پیرامونش گرفت، یک بخش هم مربوط میشود به آمادگی ما برای مقابله با خطرات: اینکه ما شهروندان بدانیم که چگونه امنیت خودمان را بیشتر کنیم، تا حوادث کمتر شوند و دیگران قربانی بیتفاوتی ما نباشند. خیلی فهرست وار نکات ایمنی که در چند سال زندگی خارج از ایران با...
-
به یاد زیباترین مردان شهرمان، که عاشقترین زندگان بودند.
دوشنبه 4 بهمن 1395 20:01
یک تکه از قلبم کنده شده. هر بار که توی خیابانم، باد میوزد توی همان تکهی شکسته. به خودم میلرزم. هر بار راهم را کج میکنم، میروم دم ایستگاه. میگویند خانم خیلی لطف کردید آمدید. میگویم چه خبر؟ جوان توی چشمهایم نگاه میکند، میگوید هر چه کمتر پیدا میکنیم امیدمان بیشتر میشود. توی چشمهایم میکاود، شاید باور را در...
-
فضلالله
دوشنبه 4 بهمن 1395 20:00
عمه یکبار آمد و بشقاب کوچکی را به دستم داد - عزیز من. بیا، مال تو باشد. دوست دارم از بابابزرگ یادگاری داشته باشی. حرکتش غیرمنتظره بود. تشکر کردم و به بشقاب کوچک نگاه کردم. بشقابی با قطر مثلا دوازده سانتیمتر، با حاشیهی صورتی و تصویر یک جفت قرقاول در حال پرواز. عمه گفت این بشقاب را سالهای سال پیش پدربزرگ از سفرش به...
-
چندتا کتاب و یک بغل حال خوب
دوشنبه 4 بهمن 1395 19:59
فکر میکنم خانهام هیچوقت اینقدر منظم نبوده. تمیزی یک مقولهی دیگر است. واقعا وقت و حوصلهی گرد و خاک گیری را ندارم ولی به هر طرف خانه نگاه میکنم وسایل سر جایشان هستند و این یعنی حالم خیلی خوب است. دیروز بعد از دندانپزشکی رفتم کتابفروشی نزدیک کلینیک. اول به قصد خرید یک کتاب به عنوان هدیه برای شخصی. چون روحیات...
-
در باب دوستانی که همیشه لطف دارند.
دوشنبه 4 بهمن 1395 19:59
توی ایران اگر با دکترتان دوست باشید، نه تنها بخاطر شما زودتر میآیند سرکار، بلکه صف پزشکهای متخصص را هم برایتان قیچی میکنند و به آن سر شهر زنگ میزنند و سفارش میکنند که وقتی برای فلان تصویربرداری رفتید هوایتان را داشته باشند. در آخر وقت اداری هم تلفن میزنند ببینند حالتان بهتر شده یا نه و امیدواری میدهند که نگران...
-
مقادیری غر
دوشنبه 4 بهمن 1395 19:58
بین باید نوشتن و ولش کن حوصله داری در تضادم. فهیم دارد دوباره مینویسد. لینک کانال تلگرامش این است. خوشحالم که برگشته به نوشتن این رفیق جان. یادش بخیر آنموقعها که گفت و چای را مینوشت. چقدر کیف میداد خواندنش. به اینترنت معتاد شدهام و در عین حال حالم از آن به هم میخورد. یک موقعی دلخوشیهایم تماشای ویدئوهای تد بود،...
-
روزمره نگاری
شنبه 4 دی 1395 00:31
۱- این چند روز غمباد گرفته بودم! داستانش از روز شب یلدا شروع شد، یعنی سیام آذر. میدانید، شب یلدا برایم شب خیلی مهمیست، چون در گذشته خیلی برایمان مهم بوده. از تمام خاطرات کمرنگ و پاک شدهی گذشتهام، شب یلدا همیشه پررنگ و تا حدی واضحتر بوده، حالا اگر جزییات خیلی خوب یادم نمانده باشد ولی حس خوب آن شبهای یلدا در دههی...
-
داستان تب طلا در غرب وحشی وحشی
سهشنبه 30 آذر 1395 22:00
برگردیم به سفر اخیر آمریکا و کمی هم از آنجا بگویم. این بار بیشتر به همان حوالی ساکرامنتو توجه کردم، در واقع برای اولین بار علاقمند شدم که داستان آن منطقه را در بیاورم، داستان تب طلا را. اول از تاریخ شروع کنیم، سال ۱۸۴۶ زمانی که آمریکا کالیفرنیا را از چنگ مکزیک درآورد. این خودش داستان حیرت آوریست که باید مفصل...
-
از میان مردمان سختکوش
جمعه 19 آذر 1395 22:10
از آنجاییکه دلیلی ندارد بعد از اتمام سفر مستقیم برگردیم خانه، راهم را کج کردم و به روستایی در مازندران رفتم، تا هم دوستم را ببینم و هم گردشی در بین مزرعههای نیشکر و باغهای پرتقال و خیابانها پر از درخت نارنج داشته باشیم. برداشت محصول نیشکر استراحتگاه کشاورزان مزرعهای دیگر جوانههای کاهو باغشان آبادتر مردم سختکوش این...
-
استان گلستان. گرگان.
جمعه 19 آذر 1395 19:43
برای بستن پروندهی استان گلستان تنها به چند عکس از شهر دوست داشتنی گرگان دعوتتان میکنم. درخت نارنجی که در اینستاگرام دلبری کرد بازار نعلبندان همیشه پر از انرژی و زندگی حیف این شهر که اینقدر خانهی متروکه دارد، و چه خانههای زیبایی بعضی از خانهها حالشان خوب نیست مردم هم به مسئولیت خودشون پارک میکنند اگر خانههای...
-
ادامهی سفرنامهی استان گلستان. گنبد کاووس.
پنجشنبه 18 آذر 1395 14:25
تجربه نشان داده که با اضافه شدن هر فرد به تعداد سفر کنندهها، زمان معینی از برنامهریزی عقب میافتیم و وقتی که این افراد اعضای خانواده باشند این تاخیرها دوچندان خواهند بود! بنابراین حرکت کردن در ساعت ده و نیم به جای ساعت هشت صبح یک مسئلهی کاملا عادیست و شما که تجربهی سفر با افراد مختلف دارید نباید از این مسئله خم...
-
کمی هم سفرنامه
چهارشنبه 17 آذر 1395 15:31
آدم بینظمی که من باشم، و البته با مشکل کمالگرایی، الان نمیدانم که باید از کدام سفر شروع کنم. از آخرین سفر به عقب بروم، از سفرهای کوتاه در آمریکا بگویم، یا سفرهای بینظیری که در طول یک سال گذشته در ایران داشتهام و هر بار به خودم گفتهام که چرا از آنها ننوشتهام. واقعا اگر این یک معضل را (که چه کاری را اول باید...
-
سد اینترنت که شکست یک عالم حرف ریخت بیرون
دوشنبه 15 آذر 1395 09:38
بالاخره بیست روز بعد از بازگشت به وطن، اینترنت خانه وصل شد. البته بد هم نشد، چون من که پارسآنلاین را طلاق نمیدادم، او خودش حساب کاربری مرا بست و مرا بیرون انداخت. دیدید وقتی آن پارتنر پرتوقع کم توجه، شما را میگذارد و میرود، تازه چشم شما باز میشود که چه دنیای زیبایی در اطرافتان است و چقدر آدمهای بهتر از آن یارو...
-
وات د فاز؟؟؟
شنبه 22 آبان 1395 11:20
وضعیت طوریست که نمیشود گفت انتخابات تمام شد، برگردیم سر زندگیمان. شب انتخابات میگفتم آمریکا در یک شوک بزرگ فرو رفته، که قرار است خیلی طول بکشد. چون هیچ علاقهای به هیچکدام کاندیداها نداشتم هم کلا از فضای انتخاباتیشان فاصله گرفته بودم و برایم مهم نبود. اما نمیفهمم که الان اعتراض این عدهای که میآیند توی خیابان...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 آبان 1395 19:42
وبلاگی که پیش روی شماست در واقع آینهی وبلاگ اصلیام « چمدانک » است که روی بلاگ اسپات منتشر میکنم اما چون بلاگ اسپات در ایران قابل دسترسی نیست، این وبلاگ موازی را به طور موقت راه انداختهام تا زمانی که راه حل مناسبی پیدا کنم. آرشیو اصلی قابل انتقال به این مکان نبود و تنها روی وبلاگ اصلی قرار دارد.
-
گذر
چهارشنبه 12 آبان 1395 13:09
این مطلب را با مطلب قبلی با هم نوشته بودم. بعد فکر کردم بهتر باشد روزمرگی را از آن موضوع کلیتر جدا کنم. اما ادامهی خانهنشینی در امریکا: تابحال دختر خوب خانواده بودهام و سعی کردهام زیاد از خانه دور نشوم. یک مقدار هم نشستن در خانهی پدر و مادر تنبلم کرده. به برادرهایم سر میزنم، با برادرزادهام بیرون میروم و روزها...
-
اندر احوالات منظم شدن
چهارشنبه 12 آبان 1395 13:07
یک کار جدیدی که شروع کردهام سرگرم شدن با طراحی بولت ژورنال است. Bullet Journal یک جور دفترچه یادداشت و تقویم و برنامهریزی شخصیست که خود شخص آن را به سلیقهی خودش طراحی میکند. برای آنها که ایدیاچدی دارند و ذهنشان همزمان با شصت چیز مختلف درگیر است راه حل خوبیست. البته برایم چیز جدیدی نیست، چون دو سه سالی میشد...
-
اگر گوش میدادیم...
جمعه 7 آبان 1395 10:47
یکی از دوستانم، دان، نقاش بود. همیشه یک دفترچهی کوچک همراه داشت و هر جا فرصت میکرد، طراحی میکرد. این اسکچ بوک یا دفتر چرکنویسش پر از ایدههای خلاق بود از لحظاتی که توی ایستگاه اتوبوس نشسته بود، یا با دوچرخه در جایی توقف کرده بود تا قهوه بنوشد، یا زمانی که داشت نیم ساعت استراحت بین ساعات کارش را میگذراند در حالی که...
-
فکر میکنم میدانم، اما...
جمعه 23 مهر 1395 11:39
خیلی وقت است که به خودم میگویم مسئلهی اینجا یا آنجا را برای خودم حل کردهام. دیگر به آن فکر نمیکنم، دربارهاش بحث نمیکنم، وقتی کسی میپرسد چرا ایران، جواب کوتاهی میدهم و میگذرم. در ایران، وقتی میپرسند چرا امریکا نه، سعی میکنم شرایط خودم را داخل نکنم. میگویم این یک نظر شخصیست، بعد سعی میکنم خوبیها و بدیها...
-
تعطیل یا غیر تعطیل؟ روز کلمبوس
دوشنبه 19 مهر 1395 06:18
Columbus day یا روز کریستف کلمب در دومین دوشنبهی ماه اکتبر جشن گرفته میشود. اگرچه این تاریخ به نوعی یادآور قدم گذاشتن ملوانان سه کشتی به فرماندهی این شخص ماجراجو بر خاک قارهی جدید است اما در واقع تاریخ ۱۲ اکتبر ۱۴۹۲ تاریخ فراموش شدهای بود تا اینکه برای اولین بار در ۱۸۶۹ در سنفرنسیسکو جشن گرفته شد. در ۱۹۳۷ روزولت،...
-
آیینهای زمستانی در کوههای آند. امریکای جنوبی.
شنبه 17 مهر 1395 21:44
متن زیر را در بهار ۱۳۹۵ نوشتهام و در اولین شماره مجله گیلگمش در تابستان ۱۳۹۵ با کمی تغییر به چاپ رسیده است. سحرگاه بیست و یکم ماه خونیو ( اول تیرماه ) ، زنان و مردان آیمارا در مکانهای مقدس جمع می شوند، آتش می افروزند و برای حرکت دوباره ی خورشید دعا می کند. این روز، کوتاهترین روز سال در نیمکره ی جنوبی ست،...
-
روزهایم را چطور میگذرانم
پنجشنبه 15 مهر 1395 23:01
باید بگویم روزگارم بد نیست. دلم برای تهران تنگ شده، بخصوص حالا که میبینم بالاخره هوایش خنک شده و برگهایش دارد پاییزی میشود. آخر هفته توانستم اتومبیل کرایه کنم که قیمتش خوب درآمد. صد و سی دلار برای چهار روز آخر هفته. هیوندای النترا بود، در سربالاییها جانش بالا میآمد اما رادیوی ماهوارهای اکسام داشت که به همه چیز...
-
چگونه آمریکا بهترین روز را به من هدیه کرد
چهارشنبه 7 مهر 1395 11:17
همه چیز خیلی ناگهانی اتفاق افتاد. دوستان خبرم دادند که حسین علیزاده در دانشگاه سکرمنتو کنسرت دارد. میخواهی بیایی؟ حسین علیزاده برای من بیش از یک آهنگساز و نوازنده است. کسیست که با موسیقی گنگ روزهای کودکی من عجین شده. کسی که موسیقیاش در فیلمها مرا درگیر کرده. کسی که حتی نامش برایم مثل تداعی دور تند دهههای شصت و...
-
روزمره نویسی در غربیترین ایالت جهان غرب
سهشنبه 6 مهر 1395 20:02
چند روز تنبلی کردهام و چیزی ننوشتهام، اما در واقع از روزهایم لذت بردهام. اوقات به خوبی میگذرد. اینبار به اندازهی دفعههای پیش از آمریکا عصبانی نیستم. مهربانتر شدهام و به جای مشغول شدن به باگهای اجتماعی و فرهنگیاش، دلم را به طبیعت و امکاناتش خوش کردهام. البته از کشفیات جدیدم، یکی از علل مشکل داشتنم با امریکا...
-
مهمانی
چهارشنبه 31 شهریور 1395 18:52
آدم دلش تنگ بشود میرود خانهی مادر و پدرش مهمانی. حالا برای من دنیا یک جوری چرخیده که برای این مهمانی باید نصف دنیا را طی کنم، این هم از لجبازی خودم است (مادرم اینطور میگوید) که انقدر راهمان دور شده. مهم این است که بیش از یک شبانه روز طول کشیده که به خانه برسم و مهمان شوم. دو ساعت پرواز داشتم تا ابوظبی، بعد هم پرواز...
-
و سکوت کرد.
شنبه 27 شهریور 1395 10:31
آدمیزاد است. یک موقعهایی کم میآورد. حق دارد یک موقعهایی کم بیاورد. اصلا کاش از اول انقدر متکی به خودش نبود که حالا نداند باید چه کار کند. کاش یکی بود که دستش را میگرفت، میکشیدش توی بغلش، میگفت من کمکت میکنم. خودش نخواست لابد، خودش نخواست که این یکیها دور و برش باشند. میخواست برای این یکیها باشد، وقتی به او...
-
روزمره
چهارشنبه 24 شهریور 1395 15:19
مشکل بتوانم سفرنامه نویسی سفرهای گذشته را منظم پیش ببرم. آنقدر اتفاق پیش میآید که نه فرصت نوشتن پیدا میکنم و نه میتوانم فکرم را روی سفرهای قدیم جمع کنم. این منحنیهای سینوسی اتفاقات به شدیدترین حالتشان رسیدهاند و خیلی هنر کنم میتوانم خونسردیم را حفظ کنم. اتفاقات خوب به اندازهی اتفاقات بد نوسان و شدت دارند. یک...
-
سوژوکه
سهشنبه 16 شهریور 1395 10:04
یک جاهایی روی نقشهی دنیا هست که پای کمتر غریبهای به آنها رسیده. مثلا املاک خصوصی بسیار وسیع که در کشوری مثل آرژانتین یافت میشوند، زمینهایی که با درختان و بوتهها نقش پیدا کردهاند و خانههایی که از برق و اینترنت و مدرنیسم جدا ماندهاند. سوژوکه یکی از این مکانها بود که آرامشش تا ابد با من خواهد ماند. سوژوکه در...
-
مرلو و کابیلدو
یکشنبه 14 شهریور 1395 16:28
ویا دِ مرلو مرلو بهشت اهالی سن لوییس تا چندی پیش دهکدهای دلانگیز با هوای مفرح و چشمههای فراوان آب بود و کمکم تبدیل به شهر شده و در تعطیلات آخر هفته از جمعیت پر میشود اما هنوز آنقدرها توسط توریستهای خارجی کشف نشده. این ییلاق خوش آب و هوا بزرگترین مقصد توریستی ایالت به شمار میرود و خانههای ییلاقیاش معمولا بزرگ و...