چمدانک

می‌گویند عنصر وجودی‌ام باد است، طالع‌بین‌ها نمی‌گویند، آدمهایی که مرا می‌شناسند می‌گویند. نمی‌دانم این خاصیت است یا ضعف، که نمی‌توانم برای مدت طولانی یک جا بند شوم. سفر می‌کنم و از رقص قاصدک در باد می‌نویسم.

چمدانک

می‌گویند عنصر وجودی‌ام باد است، طالع‌بین‌ها نمی‌گویند، آدمهایی که مرا می‌شناسند می‌گویند. نمی‌دانم این خاصیت است یا ضعف، که نمی‌توانم برای مدت طولانی یک جا بند شوم. سفر می‌کنم و از رقص قاصدک در باد می‌نویسم.

مندوسا- آرژانتین

مندوسای آرژانتین، شهری دلنشین در دامنه‌های شرقی کوههای آند، مرا به یاد تهران و بیش از آن گلشهر کرج، اما در دهه‌ی  شصت و نه این روزهای زشت و بی‌شکلشان می‌انداخت. هوای عالی، آسمان آبی، جویهای پهن پر آب و درختهای قطور و بلند که برگهایشان تازه ریخته بود در کنار کوه، دلم را بیش از پیش برای ایران تنگ می‌کرد. اول فکر می‌کردم درختها چنار باشند، اما بعد فهمیدم که اکثرا اکالیپتوس هستند، با تنه‌های سفید تنومند. عکسهایی که در ادامه می‌آید مربوط به همین سفر اول در سال ۲۰۰۶ و سفر دوم آرژانتین در ۲۰۰۹ هستند.


واقعیتش را بخواهید از مندوسا چیز زیادی ندیدم. در سفر اول خاله و پسرخاله‌ام به استقبال آمده بودند و با هم به  پارک سن مارتین رفتیم. پارک بزرگ و زیبایی که بنای مجسمه‌ای بزرگی در آن قرار داشت: تپه‌ی شکوه Cerro la Gloria



پارک سن مارتین


پارک سن مارتین 

تپه شکوه Cerro la Glogia

 تپه‌ی باشکوه نماد آزادی کشور آرژانیتن است. آن فرشته که در بالا می‌بینید زنجیر اسارت را پاره کرده و کسی که در پایین سوار بر اسب است، خوسه دِ سن مارتین نام دارد. این اولین برخورد من با جناب سن مارتین بود و بعد متوجه شدم که سن مارتین قهرمانی‌ست که در همه جای کشور خیابان و میدان به نام اوست و مجسمه‌اش در بسیاری میادین و پارکها علم شده. او یکی از فرماندهان مهم در جنگهای استقلال از اسپانیا بوده و در کنار سیمون بولیوار توانسته بودند دست اسپانیا را از امریکای جنوبی کوتاه کنند. همانطور که بولیوار در کشورهای کلمبیا، اکوادر، ونزوئلا و بولیوی قهرمان ملی محسوب می‌شود، سن مارتین این سمت را در کشورهای آرژانتین و پرو دارد.

روی پلاک پایین این بنا نوشته شده سرزمین پدری ارتش کوههای آند.


سفر دوم من به مندوسا به قصد عبور و سفر به سانتیاگو بود. شرح این سفر را قبلا داده‌ام. چون در تعطیلات روز استقلال در شهر گیر افتاده بودیم، با شهری سوت و کور مواجه بودیم که نه آدم در آن پیدا می‌شد و نه کاری برای انجام دادن بود. توی خیابانها قدم زدیم و من شهری که اینهمه درخت دارد را تحسین می‌کردم!






سیتروئن یا همان ژیان خودمان پیوند جدا نشدنی با مندوسا دارد. حتی اینروزها این اتومبیل برای گردش توریستها به کار می‌رود.

تنها جایی که در اون دو سه روز باز بود، ترمینال اتوبوسرانی بود و موزه‌ی هنرهای مدرن وابسته به شهرداری. از موزه چیز زیادی یادم نمانده. تنها این عکسها را در بین عکسهایم پیدا کردم.







این، شکل و اندازه‌ی درهای سنتی در کشور آرژانتین است. درها به همین باریکی و بلندی بودند، و به خیابانها شخصیت خاصی می‌دادند. 



در نزدیکی فرودگاه خلوت مندوسا، تابلویی هست که شهر را معرفی می‌کند. مندوسا زادگاه برند مَلبِک است. 

برای خودش هم یک روز جهانی ملبک دارد. ۱۷ اپریل.


همان نزدیک فرودگاه


و تاکهایی که منتظر بهار بودند


اگرچه من در پاییز و زمستان به مندوسا رفتم، اما سفارش می‌کنم شما این کار را نکنید، مگر اینکه بخواهید به پیستهای اسکی‌اش بروید که البته فصل اسکی کوتاه است. بهار و تابستان نیمکره‌ی جنوبی بهترین فصل‌ها برای مسافرت طولانی در شرق کوههای آند هستند، اما فروردین ماه ما مصادف است با فصل برداشت محصول انگور و از تجربه‌ی جاهای دیگر دنیا می‌توانم بگویم احتمالا بهترین زمان بازدید از مندوسا این یک ماه است. البته ۱۷ اپریل و جشنهای ملبک را هم فراموش نکنید.


کوهنوردی می‌تواند انگیزه‌ی بزرگی برای رفتن به مندوسا باشد. قله‌ی آکونگائوآ Acongagua بلندترین قله خارج از قاره‌ی آسیاست و کوهنوردان بسیاری را به خود جلب می‌کند. علاوه بر اینها چشمه‌های آبگرم کاچئوتا در یکساعتی شهر می‌تواند خستگی را از مسافرها و ورزشکاران بگیرد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد