وضعیت طوریست که نمیشود گفت انتخابات تمام شد، برگردیم سر زندگیمان. شب انتخابات میگفتم آمریکا در یک شوک بزرگ فرو رفته، که قرار است خیلی طول بکشد. چون هیچ علاقهای به هیچکدام کاندیداها نداشتم هم کلا از فضای انتخاباتیشان فاصله گرفته بودم و برایم مهم نبود. اما نمیفهمم که الان اعتراض این عدهای که میآیند توی خیابان برای چیست. انتخاباتی کاملا قانونی انجام شده و توی خیابان ریختن در اعتراض به آن قانونشکنیست. در واقع مسئله این است که این عده خیالشان راحت بود که ترامپ رای نمیآورد و برای همین قبل از انتخابات اعتراض نکردند. حالا یکمرتبه با شوک انتخاب او مواجه شدهاند و میخواهند آب رفته را به جو برگردانند. نمیشود. مملکت قانون دارد. باید همان اول اعتراض میکردند که چرا شرایط مالی کمپینها طوری بود که هیچ کاندیدای مستقلی شرکت نکرد، یا اینکه چرا به جای رسیدگی به تصمیمات افتضاح سیاسی، ذرهبین را میگیرند توی مسایل رختخواب کاندیداها. اینجاست که دموکراسی حسابی کم میآورد، چون افسارش افتاده به دست رادیو تلوزیون و اینترنت. مملکت به این بزرگی اینهمه رجال و نساء سیاسی گردن کلفت دارد که جرات نمیکنند کاندیدای ریاست جمهوری بشوند چون مسایل رختخوابشان میتواند شرفشان را بر باد بدهد.
وبلاگی که پیش روی شماست در واقع آینهی وبلاگ اصلیام «چمدانک» است که روی بلاگ اسپات منتشر میکنم اما چون بلاگ اسپات در ایران قابل دسترسی نیست، این وبلاگ موازی را به طور موقت راه انداختهام تا زمانی که راه حل مناسبی پیدا کنم. آرشیو اصلی قابل انتقال به این مکان نبود و تنها روی وبلاگ اصلی قرار دارد.
تابحال دختر خوب خانواده بودهام و سعی کردهام زیاد از خانه دور نشوم. یک مقدار هم نشستن در خانهی پدر و مادر تنبلم کرده. به برادرهایم سر میزنم، با برادرزادهام بیرون میروم و روزها میگذرند. امروز با هم به سیب فروشی رفتیم تا لپتاپ را به متخصصانش نشان دهم. با اینکه از قبل وقت گرفته بودم بیشتر از نیم ساعت معطل شدیم. برادرزادهام تازگیها دارد فرق دنیای متریالستی و دنیای خارج از آمریکا را میفهمد، امروز در آن نیم ساعت آدمهای مختلف را نشانم میداد و حدس میزد تا چه اندازه در دنیای متریالیستی غرق شدهاند. کلا که میگفت این فروشگاه بوی متریالیسم میدهد. خب راست میگفت! مخصوصا بعد از آخرین نمایشی که سیب برپا کرد و سهامش سقوط کرد (آنهم یکماه بعد از اینکه آیفون ۷ را معرفی کرده بود و سهامش سقوط کرده بود)، بازهم مردم دنبال خریدن جدیدترین محصول هستند و این جز متریالیسم معنی دیگری ندارد. خود من هم جزو این جمعیت هستم و از محصولات سیب با محدودیتهایش دست برنمیدارم و برادرزادهام به همین خاطر به من متلک میگوید. همچنین میگوید هر وقت تلفن الجی اش سوخت میخواهد تلفن قدیمی بدون امکان اتصال به اینترنت بخرد و از تکنوولوژی بکشد بیرون. فعلا که این چیزها را میگوید ولی وقتی با همین تلفن الجی میرود توالت را اشغال میکند و فوتبال بازی میکند، یاد حرفهایش دربارهی تکنولوژی نیست!
اما با همین برادرزاده به پیادهروی و ورزش هم میرویم و مخصوصا با هوای عالی مثل امروز، حسابی لذت میبریم. دو سه روز بود که این شهر بارانهای شدید داشت، حتی گاهی به بارانهای استوایی شباهت پیدا کرده بود! به همین خاطر امروز آسمانی کاملا آبی رنگ با ابرهای سفید بسیار زیبا داشتیم که آدم را مجبور میکرد نفس عمیق بکشد و لبخند بزند.